
">
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲)
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳)
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴)
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)
عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور میتوان به دست آورد:
۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.خدا را بی نهایت شاکریم که از خزانه ی موهبت و الطاف بی کران خود بر ما منت نهاد تا دگرباره بتوانیم این ماه پر برکت و پر فضیلت را درک نماییم؛ ماهی که خداوند متعال در شأن آن می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان...» (ماه رمضان (ماهی است) که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن و هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است.) و در ادامه آیه می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه...» (پس هر که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد.) این قسمت از آیه نیز تأکید بر وجوب روزه، در این ماه دارد ولی با این وجود، مریضان و مسافران را (بر اساس احکامی که در شرع مقدس موجود است) از این امر عظیم مستثنا دانسته و روزه داری را از آنان ساقط می نماید و این امر واجب را در هنگام سلامتی و فراغت از سفر بر آنان واجب نموده تا کاستی های خود را جبران نمایند؛ «و من کان منکم مریضا ً او علی سفر فعدة من ایام اخر» (وهر کس که بیمار یا در سفر باشد به همان تعداد از روزهای دیگر روزه بگیرد.) و دلیل این امر را سهل و آسان گرفتن پرورگار بر بندگانس می خواند، به طوری که در ادامه آیه می فرماید: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر...» (خداوند برای شما آسانی و راحتی می خواهد و خواهان سختی برای شما نیست.) و بندگان خویش را امر به تکمیل کسری روزه هایشان می نماید؛ «ولتکملو العده...» (و باید که آن شمار (یعنی روزه هایی که به علت های ذکر شده نگرفته اید) را تکمیل کنید.) و در ادامه می فرماید: «ولتکبروالله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون» (و خدا را بدان سبب که راهنمایی تان کرده است، به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاسگزار باشید.) (1)
ما باید این ماه را بیش از پیش قدر دانسته و از آن کمال استفاده را نماییم، چرا که این ماه، ماه بسیار پر فضیلتی است و با ماه های دیگر قابل مقایسه نیست، چنانچه رسول گرامی اسلام فرمودند: «لما حضر شهر رمضان سبحان الله! ماذا تستقبلون؟! و ماذا یستقبلکم؟! قالها ثلاث مرات» (سبحان الله! به پیشواز عجب ماهی می روید؟! و عجب ماهی به شما روی می آورد؟! و این را سه بار تکرار فرمودند.) (2) و در جای دیگر نیز فرمودند: «ان ابواب السماء تفتح فی اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الی آخر لیلة منه» (به درستی که در نخستین شب ماه رمضان درب های آسمان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نمی شود.) (3) از نشانه های عظمت این ماه نسبت به ماه های دیگر همین بس که در قرآن از آن به بزرگی یاد شده و این ماه را ماه نزول قرآن می خواند.
دلیل نامیده شدن این ماه به عنوان ماه رمضان
در این رابطه اشاره می نماییم به حدیثی از رسول مکرم اسلام (ص) که فرمودند: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب» (رمضان بدین سبب رمضان نامیده شده است که گناهان را می سوزاند.) (4) با توجه به این حدیث درمی یابیم که در ماه مبارک رمضان، گناهان بندگان آمرزیده شده و توبه آنان پذیرفته می گردد، و مهم ترین دلیل نامیده شدن این ماه به عنوان ماه رمضان، به بیان رسول گرامی اسلام (ص) همانا آمرزیده شدن گناهان در این ماه است. حال شاید در اینجا سؤالی در ذهن تداعی گردد که مگر در ماه های دیگر، گناهان انسان آمرزیده نمی شود؟ که در پاسخ باید گفت بلی آمرزیده می شود ولی در ماه مبارک رمضان که ماه میهمانی خداوند است، به نحو افزون تر که غیر قابل وصف است توبه ها پذیرفته و گناهان آمرزیده می شود. جنانچه پیامبر اعظم (ص) در مورد ارزش و برتری این ماه فرمودند: «اگر بنده ارزش ماه (مبارک) رمضان را بداند، آرزو می کند که سراسر سال ، رمضان باشد.» (5) این در حالی است که آن حضرت، آن قدر بر حرمت و ارزش این ماه تأکید می فرمودند که هر عاقلی باید در نگهداری حرمت این ماه کوشیده و کوتاهی نورزد، به طوری که پیامبر اعظم (ص) در حدیثی دیگر فرمودند: «لا تقولوا رمضان بان رمضان اسم من اسماء الله تعالی و لکن قولوا شهر رمضان.» (نگویید رمضان، چون رمضان یکی از نام های خداوند متعال است، بلکه بگویید ماه رمضان.) (6)
سعی کنیم تا می توانیم از این ماه پر برکت غافل نشویم. هنگامی که روایات متعددی را که در شأن ماه مبارک رمضان وارد شده، بررسی نموده و در آن کمی تأمل نماییم، خواهیم دید که در این روایات تأکید بسیاری بر این امر شده است که بندگان باید سعی داشته باشند این ماه را با همان غفلتی که در ماه های گذشته به سر می برده اند، سپری ننمایند، چرا که این ماه، ماهی است سرنوشت ساز که غفلت از آن موجب شقاوت و بدبختی انسان می گردد، چنانچه امام صادق (ع) در سفارش به فرزندانش در هنگام حلول ماه مبارک رمضان می فرمودند: « فاجهدوا انفسکم فان فیه تقسم الارزاق تکتب الاجال و فیه یکتب وفد الله الذین یفدون الیه وفیه لیلة العمل فیها خیر من العمل فی الف شهر» (جان های خود را به تلاش و کوشش وا دارید، زیرا در این ماه روزی ها قسمت و اجل ها نوشته می شود و در آن نام های میهمانان خدا که بر او وارد می شوند نوشته می گردد، در این ماه شبی هست که عمل (عبادت) در آن از عمل (عبادت) هزار شب بهتر است.)
امیر مؤمنان حضرت علی (ع) نیز فرمودند: «روزی رسول خدا (ص) برای ما خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! همانا ماه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روی آورده است، این ماه نزد خدا، بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شب هایش بهترین شب ها و ساعت هایش بهترین ساعات. در این ماه شما به میهمانی خدا دعوت شده اید و در زمره بهره مندان از کرامت خداوند قرار گرفته اید، در این ماه نفس های شما تسبیح خداست و خواب شما عبادت است و اعمال شما پذیرفته و دعایتان به اجابت می رسد... من برخاستم و عرض کردم یا رسول الله! بهترین عمل در این ماه چیست؟ پیامبر فرمودند: ای اباالحسن! بهترین عمل در این ماه خویشتنداری از حرام های خداوند عزوجل است.»(8)
همه این احادیث از عظمت و ارزش والای این ماه پر برکت حکایت دارد، لذا هر انسانی باید در این ماه شعله های نفس سرکش خود را فروکش نموده و در مقابل پروردگار خویش سر به خاک گذارده و همراه با پشیمانی از اعمال گذشته و اشک ریزان، صدای «العفو» خود را به گوش آسمانیان و افلاکیان برساند و دل شیطان را با این حرکت خود به درد آورد تا شاید در این ماه به سعادت و رستگاری دست یابد.
پی نوشت ها:
1- آیه 185 سوره بقره
2- بحار الانوار، ج 96 ، ص 347 ، حدیث 13
3- همان، ص 346، حدیث 12
4- کنز العمال، حدیث 23688
5- بحار الانوار ج 96 ،ص 344، حدیث 8
6- کنز العمال، ح 23743
7- بحار الانوار ج 6،ص 375 ، ح
محمد ناصري دولتآبادي
ماه شعبان نيز در شمار شريفترين ايّام سال قرار دارد كه نه تنها خود شريف است، بلكه بستر ولادت وليّ مطلق الهي، حضرت بقيةالله(ع) نيز هست. از اين روست كه در سخنان پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) نيز به وفور به اهميّت اين ماه اشاره شده است.
بنابر آنچه در شماري از متون روايي وارد شده، پيامبر اكرم(ص) در يكي از سالها، به هنگام آغاز اين ماه خطبهاي خواندند و مردم را نسبت به شرافت اين ماه آگاه فرمودند. قسمتهايي از اين خطبه چنين است:
شعبان ماه شريفي است و آن ماه من است. حاملان عرش آن را بزرگ ميشمارند و حقّ آن را ميشناسند. آن ماهي است كه در آن همچون ماه رمضان، روزي بندگان زياد ميگردد و در آن بهشت آذين بسته ميشود. و اين ماه را شعبان ناميدهاند زيرا در آن ارزاق مؤمنان تقسيم ميشود و آن ماهي است كه عمل در آن چند برابر ميشود و كار نيكو هفتاد برابر ثمره ميدهد. 1
بنابر آنچه در اين خطبه وارد شده است:
1. شعبان ماه پيامبر اكرم(ص) است؛
2. فرشتگان احترام اين ماه را كاملاٌ رعايت ميكنند؛
3. ارزاق مردمان، به ويژه روزيِ معنويِ آنان در اين ماه تقسيم ميشود؛
4. در اين ماه، فرشتگان بهشت را زينت ميدهند، تا مؤمنان به آن وارد شوند؛
5. خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در اين ماه هفتاد برابر پاداش ميدهد، و از گناهان آنان درميگذرد.
بنابر آنچه در حديثي ديگر آمده، اين ماه ماهي است كه:
در هر پنجشنبة ماه شعبان، آسمانها زينت بسته ميشود، پس فرشتگان به دعا ميپردازند كه پروردگارا! آنكس را كه در اين روز روزه بدارد، ببخشاي، و دعايش را اجابت فرماي. پس هر كس كه در اين روز دو ركعت نماز گذارد و در هر ركعت آن يكمرتبه سورة حمد و يكصد مرتبه سورة توحيد را بخواند و بعد از نماز نيز يكصد مرتبه صلوات بفرستد، خداوند تمامي حاجتهاي ديني و دنيايي او را اجابت ميفرمايد. 2
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر بركتی است كه اعمال بسیاری برای آن ذكر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شركت در میهمانی ماه مبارك رمضان می باشد. برای درك عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائك بر زمین نزول می كنند. برای این شب عملی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر شده است كه فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امكان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت میپرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.
برگرفته از مفاتیح الجنان
گروه دین و اندیشه تبیان
مهری هدهدی
بدان که شب جمعه اول ماه رجب را ليلة الرغائب مىگويند
و از براى آن عملى
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله وارد شده با فضيلت بسيار که سيد در اقبال و علامه در اجازه بنى زهره نقل کردهاند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار به سبب او آمرزيده شود و آنکه هر که اين نماز را بگزارد چون شب اول قبر او شود حق تعالى بفرستد ثواب اين نماز را به سوى او به نيکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وى گويد اى حبيب من بشارت باد تو را که نجات يافتى از هر شدت و سختى گويد تو کيستى به خدا سوگند که من رويى بهتر از روى تو نديدم و کلامى شيرينتر از کلام تو نشنيدهام و بويى بهتر از بوى تو نبوييدم گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب به نزد تو تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهايى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير از تو معدوم نخواهد شد هرگز و کيفيت آن چنان است که روز پنجشنبه اول آن ماه را روزه مىدارى چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مىگزارى هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه إنا أنزلناه و دوازده مرتبه قل هو الله أحد مىخوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مىگويى 9اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ عَلَى آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] پس به سجده مىروى و هفتاد مرتبه مىگويي9سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ پس سر از سجده بر مىدارى و هفتاد مرتبه مىگويي9 رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَمُ پس باز به سجده مىروى و هفتاد مرتبه مىگويي9 سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ پس حاجت خود را مىطلبى که إن شاء الله برآورده خواهد شد) و بدان نيز که در ماه رجب زيارت حضرت امام رضا عليه السلام مندوب است و اختصاصى دارد چنانچه عمره در اين ماه فضيلت دارد و روايت شده که تالى حج است در فضيلت و منقول است که: جناب على بن الحسين عليهما السلام معتمر شده بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد کعبه مىگزاشت و پيوسته در سجده بود در شب و روز و اين ذکر از آن حضرت شنيده مىشد که در سجده مىگفت 9عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
منبع : سايت تبيان
در بيان فضيلت و اعمال ماه مبارك رجب
بدانكه اين ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت،كامل و تمامند و روايات بسيارى در فضيلت آنها وارد شده است بلكه از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روايت شده است كه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در احترام و فضيلت به آن نمىرسد و در اين ماه جنگ با كافران حرام است!!و رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امّت من است،كسىكه يك روز از ماه رجب را روزه بدارد،مستحقّ خشنودى بزرگ خدا مىشود و خشم حق از او دور مىگردد و درى از درهاى دوزخ به رويش بسته مىشود. و از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام روايت شده است:هركه يك روز از ماه رجب را روزه بدارد بهشت بر او واجب مىشود.و نيز فرمود:رجب نام نهرى در بهشت كه از شير سپيدتر و از عسل شيرينتر است،هركه يك روز از رجب را روزه بدارد به يقين از آن نهر بياشامد.و از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در اين ماه بسيار طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزگار و مهربان است و رجب را«اصبّ»[يعنى فروريزندهتر]مىگويند،زيرا رحمت خدا در اين ماه بر امّت من بسيار ريخته مىشود،پس بسيار بگوييد،استغفر اللّه و اساله التّوبة ابن بابويه به سند معتبر از سالم روايت نموده كه گفت:در اواخر ماه رجب كه چند روزى از آن مانده بود به خدمت امام صادق عليه السّلام رفتم.چون نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد،فرمود:آيا در اين ماه روزه گرفتهاى؟گفتم:نه به خدا اى پسر رسول خدا.فرمود:آنقدر ثواب از تو فوت شده كه اندازه آن را جز خدا كسى نمىداند،به يقين اين ماهى است كه خدا آن را بر ماههاى ديگر فضيلت داده و احترام آن را عظيم نموده و گرامى داشتن روزهداران اين ماه را بر خود واجب كرده!!گفتم:يابن رسول اللّه،اگر در باقيمانده اين ماه روزه بدارم آيا به بخشى از ثواب روزهداران آن نايل مىشودم؟فرمود:اى سالم هركه يك روز از آخر اين ماه را روزه بدارد،خدا او را از سختى سكرات مرگ و از هراس پس از مرگ و از عذاب قبر ايمن مىكند،و هركه دو روز آخر اين ماه را روزه بدارد،به آسانى از صراط مىگذرد،و هركه سه روز آخر اين ماه را روزه بدارد از وحشت بزرگ روز قيامت،و از سختيها و هولهاى آن روز ايمن مىشود،و برات آزادى از آتش دوزخ را به او عطا مىكنند. در هر صورت براى روزه ماه رجب فضيلت بسيار وارد شده و در روايت آمده: اگر كسى قدرت بر روزه ماه رجب را ندارد، هر روز اين تسبيحات را صد بار بخواند، تا ثواب روزه ماه رجب را دريابد:
سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ
منزّه است خداى بزرگ،منزّه است آنكه تسبيح جز براى او سزاوار نيست،منزّه است خداى عزيزتر و گرامىتر، منزّه است آنكه جامه عزّت در پوشيد كه تنها او براى آنجامه شايسته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا شهادت حضرت زهرا (س)واقعیت دارد؟
یکی از اختلافی ترین مسائلی که بین شیعه و سنی وجود دارد جریان شهادت حضرت زهرا(س) می باشد که شیعه معتقد است تنها پس از سه روز از فوت حضرت رسول به در خانه حضرت زهرا(س) رفتند و برای گرفتن بیعت برای خلیفه اول به خانه دختر پیامبر هجوم آوردند و به آتش کشیده شد و بر اثر آن حمله وحشیانه حضرت زهرا(س) آسیب دید و بر اثر همان جراحات به شهادت رسیدند .
در طرف مقابل بسیاری از اهل سنت به هیج عنوان زیر بار قبول این فاجعه توسط خلفا خود نمی روند چرا که این جسارت به شخصیتی مثل حضرت زهرا (س) که بسیار مورد احترام پیامبر و دارای بسیار فضائل که خود کتب اهل سنت بدان اقرار دارند بسیار برایشان سنگین تمام می شود.
تفکر سنی : چگونه می شود به حضرت زهرا(س) جسارت شود و در مقابل حضرت علی که در شجاعت سر لوحه عرب است ساکت بماند و هیچ حرکتی نکند این با غیرتی که از حضرت علی سراغ داریم سازگار نیست؟
تفکر شیعه :وقوع چنین فاجعه ای که به واقع انسان را مبهوت می گذارد بسیار سخت و سنگین است حتی برای شیعه ، که تنها پس از سه روز از فوت پیامبر توطئها و اختلافات به این حد برسد که خانه برادر و دختر پیامبر به آتش کشیده شود . لذا نباید جریان را تنها محدود به همان کودتا بعد از فوت پیامبر بدانیم که توضیحات آن در مطلب سقیفه بنی ساعده آمده است ، بلکه تهیه آتش درب خانه وحی از گذشته در حال آماده سازی بوده است ، گذشته ای که عده ای برای رسیدن به خلافت از همان سالهایی که خود پیامبر زنده بود به کار شکنی(مثل جریان صلح حدیبیه ، ماجرای غدیر و لشگرکشی سپاه اسامه) و تنها گذاشتن پیامبر(مثل جنگ احد و هنگام تدفین ایشان) و بی احترامی به خود پیامبر (مثل مصیبت روز پنج شنبه که هنگام وصیت کردن پیامبر بود) اقدام کرده بودند و تلاشها و نقشهای بسیاری برای رسیدن خود به جانشینی پیامبر انجام داده بودند .
حال برادران اهل سنت که مدعی هستند ا صلا این واقعه اتفاق نیفتاده است به بررسی بخشی از اسنادی که در کتب خود اهل سنت میباشد می پردازیم
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
نظر اهل سنت درباره ی شهادت حضرت فاطمه
با سفارش هاى بسيار پيامبر مبني بر محبت به خاندانش ، متأسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند،
در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(ع)و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است . با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بيت در کار بود، ولى به حکم اینکه (حقیقت شى نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتاب هاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است . در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرن هاى نخستین ، تا عصر حاضر، در نظر مى گیریم.
1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سند صحیح نقل مى کند:
انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه...؛
هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند. این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است . بعد از پدرت خود تو؛ ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند ، دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند.
این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(ع) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به على و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(1)
2. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة... (2)؛
ابوبکر به دنبال على فرستاد تا بیعت کند، ولى على از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
3. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» مى نویسد: انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی ...؛(3)
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
اندکی درنگ.....
چرا سيزده را بدر می کنیم ؟
پوريم چيست؟
پوريم يا جشن ايراني کشي جشني است که 26 قرن است يهوديان هرسال در روزهاي 13 و 14 و 15 ماه "ادار" به مناسبت قتل عام 70 هزار ايراني در 3 روز در زمان خشايارشاه برگزار مي کنند. اين جشن مصادف است با 13 اسفند يا 13 فروردين بسته به اينکه سال عبري 12 ماهه باشد يا 13 ماهه ! به همين علت است که 13 فروردين براي ايرانيان به عنوان روزي نحس شناخته مي شود ( اين در حالي است که همگان نحسي 13 را خرافه اي مي دانند که از اروپا وارد ايران شده !) و ايرانيان در اين روز مجبور به ترک خانه ها و منازل و فرار به صحرا و بيابان شدند ( شايد به همين علت باشد که آيين بيرون رفتن از منزل در ميان ايرانيان تا کنون باقي مانده است )
ماجراي پوريم :
پوريم واقعه ي است که در تورات از آن به سفر استر ياد شده است، بر اساس تورات،خشايارشاه در روز سومين سالگرد تاجگذاري خود در حالت مستي از همسرش،ملکه وشتي، مي خواهد که زيبايي هايش را به نمايش میهمانان بگذارد اما مکله وشتي که زن عفيف و با حيايي بوده از اين کار سر باز ميزند( این از خصايص زن اصيل ايرانيست که عفيف و با حيا بوده و خود را در معرض ديد همگان قرار نمي دهد) و به همين دليل پادشاه خشمگين با صحبت کردن با مشاورانش به اين نتيجه ميرسد که ملکه وشتي را برکنار کرده و زن ديگري را جانشينش کند و به همين علت در ميان زنان زيبا روي ايراني و از میان اسرای يهودی دختري به نام " استر". جانشين وشتي مي شود. (استر تا قبل از آمدن به قصر نزد پسرعمويش مردخاي زندگي مي کرد ). در همين بين استر و مردخاي با کمک هم هامان وزير پادشاه رو برکنار کرده و دستور قتل وي را خشايارشاه صادر مي کند و مردخاي جاي وي را مي گيرد. استر و مردخاي هم پادشاه دستور قتل دشمناي يهود رو در 3 روز مي گيرند و در اين سه روز 70 هزار ايراني قتل عام مي شوند!
اين واقعه که در کتاب مقدس يهود نيز آمده جنايت هولناکي است که يهود هر سال آن را جشن ميگيرد و با پوشيدن لباسهاي شخصيت هاي اين داستان اين جنايت را طي نسل ها زنده نگه مي دارد.
حال شما قضاوت کنيد ، هولوکاست چیست و کجاست؟
چرا قبور استر و مردخای مورد قداست قرار گرفته است و...؟
اندر حکایت مردخای و استر
در شوش یک یهودی به نام مردخای پسر یائیز زندگی می کرد ، او دختر عموی زیبایی داشت بنام هدسه دختر ابیحایل که به او استر هم می گفتند . زمانی که قرار شد از تمام بلاد دختران زیباروی به حرمسرای پادشاه آورده شوند استر نیز همراه دختران زیبای بیشمار دیگری به حرمسرای قصر شوش آورده شد . به توصیه مردخای استر به هیچ کس نگفته بود که یهودی است . استر بیش از دختران دیگر مورد توجه و علاقه پادشاه قرار گرفت بطوری که پادشاه تاج بر سر استر گذاشت و او را به جای وشتی ملکه ساخت . اما استر مثل زمان کودکی دستورات مردخای را اطاعت می کرد. »
ادامه مبحث در ادامه مطلب....
روز میلاد جمهوری اسلامی مبارک
دوازده فروردین یکی از روزهای تاریخی و مهم ایران اسلامی است؛ در این روز با رأی اکثریت قاطع مردم، نظام سیاسی کشور پس از 2500 سال، از نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی وحکومت مردمی تغییر یافت.
در 12فروردین 1358 ثمره مبارزات ضدسلطنتی و طاغوتی و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ملت ایران به بار نشست و نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت. در این روز ملت ایران با رأی 2/98 درصدی خود ساختار سیاسی، اجتماعی ایران را تغییر داد و جمهوری اسلامی مستقر شد. به همین سبب این روز مبارک از آن پس روز جمهوری اسلامی نام گرفت. جمهوری اسلامی، مولود انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بود که با دم مسیحایی رهبر آزاده و نستوه انقلاب و ملتی سرافراز و خستگی ناپذیر و به برکت خون شهیدان و مجاهدان راه فضیلت، به بار نشست و در چنین روز بزرگی، هویت راستین خویش را رسما و از طریق همه پرسی به دنیا اعلام کرد تا پشتوانه مردمی این نظام که سابق بر آن نیز بر همگان مبهن گشته بود، بیش از پیش هویدا شود. پس از آنکه قرن ها، تئوری جدایی دین از سیاست و نظام های حکومتی لائیک بردنیا سیطره داشت و قوانین شرعی و الهی، امری خصوصی در زندگی مردم تعبیر می شد، در 12فرودین سال 58 نظامی متولد شد که این نظریهها را در قرن بیستم باطل کرد و حکومت اسلامی را براساس موازین وآموزههای دینی به منصه ظهور و عمل رساند.� جمهوری اسلامی شکل نوینی از نظام های حکومتی است که تلاش می کند با الهام از قوانین و تعالیم نجات بخش اسلام، الگوی زندگی جدیدی درعرصه اجتماعی و سیاسی بشر امروزی ارائه دهد تا بر اساس آن، نیازهای مادی و معنوی انسان توأمان فراهم شود. از نظام جمهوری به حکومت مردم بر مردم تعبیر می شود و جمهوریت در نظام حکومتی، نشان دهنده نقش مردم در تشکیل و استمرار آن است، به طوری که مردم با حضوردر صحنههای مختلف علاوه بر مشارکت در تعیین سرنوشت خویش، خواستههای خود را از حکومت مطالبه میکنند. در زمان تعیین نظام سیاسی کشور پس از سرنگونی نظام طاغوت شاهنشاهی، جمهوری دمکراتیک، جمهوری، حکومت اسلامی و ... از جمله نظام هایی بود که مطرح شد، ولی امام راحل(ره) از همان ابتدا، تأکید فراوانی بر استقرار نظام حکومتی جمهوری اسلامی داشتند، به طوری که برجمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر تأکید کردند. این تأکید نیز بر اساس خواست مردم در دوران مبارزات ضد ستمشاهی بود که در شعار آنها موج می زد و مردم در همه تظاهراتها یکپارچه استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را فریاد میکشیدند. بر این اساس اصل جمهوریت و اسلامیت، اصل جداناپذیردر نظام حکومتی ایران است که برای تثبیت، استمرار و تداوم آن، شهیدان زیادی تقدیم شده است. پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)، در پیامی به ملت ایران، 12 فروردین را روز عید نامیدند. در قسمتی از این پیام آمده است: صبحگاه 12 فروردین که روز نخستین حکومت الله است، از بزرگ ترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند؛ روزی که کنگره های قصر 2500 ساله حکومت طاغوتی فرو ریخت و سلطه شیطانی برای همیشه، رخت بر بست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست، به جای آن نشست. امام خمینی(ره) در پیام خود به مناسبت 12 فروردین از حضور مردم در این همه پرسی تشکر کرده و چنین فرمودند: من به دنیا اعلام می کنم که در تاریخ ایران، چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوق ها هجوم آورده و رأی مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه در زباله دان تاریخ دفن کند. من از این همبستگی بی مانند که جز مشتی ماجراجو و بی خبر از خدا، همه و همه به ندای آسمانی و اعتصموا بحبل الله جمیعا لبیک گفتند و با تقریبا اتفاق آراء، به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند و رشد سیاسی خود را به شرق و غرب ثابت کردند، تقدیر می کنم. جمهوری اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در تبیین واژه جمهوری اسلامی چنین است: جمهوری اسلامی، از لحاظ معنای تحت اللفظی بر دو پایه استوار است: یکی جمهور مردم؛ یعنی آحاد مردم و جمعیت کشور، اینها هستند که امر اداره کشور و تشکیلات دولتی و مدیریت کشور را تعیین می کنند، و دیگری اسلامی؛ یعنی این حرکت مردم، بر پایه تفکر اسلام و شریعت اسلامی است. این یک امر طبیعی است. در کشوری که اکثریت قریب به تمام آن مسلمان هستند، آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، که در طول زمان، ایمان عمیق خودشان را به اسلام ثابت کرده اند و نشان داده اند، در چنین کشوری، اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم هست... مردم اسلام را می خواهند. این از روز اوّل گفته شد و در طول سال های متمادی نیز تجربه گردید. امروز هم واضح ترین حقیقت در نظام ما این است که آحاد و توده مردم از نظام حاکم بر کشور می خواهند که مسلمان باشد... و اسلام را در جامعه تحقق ببخشد. این حکومت و این نظام، با این نام در دنیا اعلام شد و تشکیل گردید. مردم هم رأی دادند، و نام جمهوری اسلامی را حاکی از اسلام دانستند، لذا آرایشان را به نام جمهوری اسلامی در صندوق ریختند. بیان شهید مطهری درباره جمهوری اسلامی استاد شهید مطهری(ره) واژه جمهوری اسلامی را چنین تفسیر می کنند: مسأله جمهوری مربوط است به شکل حکومت؛ یعنی این که مردم حق دارند سرنوشت خود را خودشان در دست بگیرند و کلمه اسلامی محتوای این حکومت را بیان می کند. به این ترتیب، جمهوری اسلامی؛ یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب رئیس حکومت، از سوی عامه مردم است و محتوای آن هم اسلامی است و با اصول و مقررات اسلام اداره می شود.
شخصيت فاطمه زهرا(س), در ابعاد گونه گون قابل بررسى است.
در هر مرحله از مراحل زندگى وى, لايه ها و درسهاى بزرگى نهفته است و با كالبدشكافى و موشكافيهاى عميق, مى توان درسهاى بزرگى آموخت و بايد هم آموخت.
يكى از ابعاد زندگى فاطمه زهرا(س), كه خيلى درخشان و دلنواز است, ((بعد تربيتى)) زندگى حضرت است.
سيره علمى و عملى فاطمه زهرا(س) در امور تربيتى, چيزى نيست كه بتوان ظرافتها و لطافتهاى آن را به قلم آورد و يا اينكه در يك مقال و مقاله بتوان ترسيم كرد.
سيره علمى, تا به مرحله عمل نرسد و عملى نگردد, فايده چندانى ببار نمىآورد. از سيره عملى فاطمه(س), در امر تربيت, سخن بگوئيم, وى را ((بانو و كوثر بيكران)) و ((مادر محبت)) معرفى كنيم; ولى خودمان در ميدان عمل, بى عارى و بى پروايى بكنيم, آيا چنين كارى شايسته است؟
زمزمه هاى تربيتى زهرا(س)
زلالتر از آب زمزم:
وارهيده از جهان عاريه
ساكن گلزار و ((عينٌ جاريه))(1)
آوازه و آرزوهاى مادر, به ((تربيت)) پيوند خورده است.
در حقيقت, مادر ((پيش مرگ و سر پيشاهنگ)), امر تربيت است و از جمله دل مشغوليها و دلجوئيهاى ديرينه وى تربيت فرزند در ابعاد گونه گون زندگى است.
از ديدگاه اسلام, ((تربيت اسلامى)), خدايى ترين مسئله اى است كه يك مادر دانا با آن مواجه است.
اسلام دين ((تربيت محور)) است و در اين راستا مردان و زنان بزرگى را با ((چراغ هدايت)), جهت ايصال الى المطلوب و ارائه طريق به سوى بشريت فرستاده است.
مولانا در همين راستا راست گفت:
كلكم راع نبى چون راعى است
خلق مانند رمه او ساعى است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
ليكشان حافظ بود از گرم و سرد(2)
به هر تقدير, آيا مادران در ميدان تعليم و تربيت به الگوى توانا و زيبا, نياز دارند يا خير؟
جاى ترديد وجود ندارد كه همه انسانها نيازمند الگو هستند و دنبال الگوگيرى و الگويابى مى باشند و اين امر, براى انسانهاى عاقل, بسيار طبيعى است.
آنچه مهم است و جاى دقت دارد, اين است كه از چه كسى بايد پيروى كرد و فرد به عنوان الگو, بايد داراى چه شرايط و ويژگيها باشد؟
از ديدگاه اسلام, اولين شرط براى يك الگو, آن است كه خود عامل به گفته هايش باشد و سيره عملى و علمى زندگى او به عنوان حجت شرعى و عقلى شناخته شده باشد.
اين شرط كه الگو بايد, سيره عملى و علمى وى حجت باشد جز در مورد انبيا و امامان(ع) مصداق ندارد.
در اين نوشتار كوتاه, كوشش شد تا بخشى از فضايل و سيره عملى و علمى فاطمه زهرا(س) در ميدان تربيت, به عنوان مادرى مهربانتر از خورشيد و ((مادر محبت)) به عنوان الگو, براى مادران بيان گردد. تا ميدانى و دريايى به سوى عاشقان گشوده گردد.
زندگى فاطمه زهرا(س) لبريز از لايه ها و لطافت ها است و دسترسى و شناخت عميق از تمامى لايه ها و لطافت هاى زندگى معنوى وى, براى همه كس مقدور نيست.
شخصيت معنوى اين بانوى ((بى كران)) متشكل از ((بسترهاى معنوى)) بسيارى است كه هر كدام از آنها براى يك زندگى معنوى و معنادار بكار آيد.
از اين جهت, كوثر بى كران, كاملترين الگويى است كه مى توان در ابعاد گونه گون زندگى, وى را مقتداى خويش قرار داد, كه يكى از ((لايه ها و لطافت هاى)) زندگى معنوى وى كه بستر معنوى خوبى را براى رشد ربانى و معنوى فراهم مى سازد, ((بستر تربيتى)) زندگى او است.
در ((سيره عملى و علمى)) زندگى وى, ظرافت ها و دقتها موج مى زند.
او مادر است, اما چگونه مادر؟!
مادر امامت است و حسنين در دامن مبارك او تربيت يافته اند.
مادرى است كه از راه تكان دادن گهواره, براى هميشه جهان را تكان مى دهد و از طريق ((لالايى و تاتايى هاى)) حساب شده, جهان و جهانيان را پر از فريادهاى عدالت خواهى مى كند و به سمت عدالت پيش مى راند.
حضرت امير(ع) در مورد تربيت خانوادگى مى فرمايند:
((يا كميل, مر اهلإ ان يروحوا فى كسب المكارم...))
((اى كميل! خانواده ات را فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى, و شب ها در رفع نياز خفتگان بكوشند. سوگند به خدايى كه تمام صداها را مى شنود, هر كس دلى را شاد كند, خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از چراگاه دور سازد.))(3)
تربيت كلامى كودكان, از زمزمه هاى زيباى مادر در قالب ((لالايى)) و ((تاتايى)), آغاز مى شود.
از اينجاست كه ظرافتهاى تربيت, رخ مى نمايد و يك مادر مسوول را با مشكلات و موانع تربيتى مواجه مى سازد.
مادر با زمزمه هاى ((لالايى و تاتايى)), در واقع مى خواهد در پاكترين سرزمين وجود كودك كه همان هستى و انسانيت كودك است تصرف كند و تصرف مى كند. آيا در چنين حالتى شايسته و بايسته است كه مادر, امر تربيت را سبك و سرسرى انگارد؟
آيا زمزمه هاى كلامى مانند لالايى, تاتايى و غيره مهم نيست و هر لفظ مهمل و بى معنايى كه باشد, اشكال ندارد؟
در اينجا جالب است كه توجه عزيزان را به يك داستان تربيتى كه بسيار جلب توجه مى كند جلب نمائيم.
در شعرى منسوب به ((مادر تربيت)) فاطمه زهرا(س) آمده:
اشبه اباإ يا حسن
واخلع عن الحق الرسن
واعبد الها ذا المنن
و لا توال ذا الاحن
يعنى
حسن جان مانند پدرت باش
حق را از بند اسارت رهاساز
خدايى پر فضل و احسان را بپرست
از دشمنان كينه توز دوستى و پيروى مكن(4)
اين سخن زيبا, از جمله نوازش هاى نورانى حضرت زهرا(س) است به نوزادش حسن(ع). آن زمانى كه حضرت, نوزادش را روى دست بازى مى داد و به هوا مى پراند و به دنبال آن با وى با زبان كودكى سخن مى گفت, چنين زمزمه مى نمود.
فاطمه زهرا(س), قبل از آنكه يك مادر باشد, معلم و مدير شايسته بود. مربى و روان شناسى بود كه در عمل, ((تربيت دينى)) را كاربردى ساخت و ظرافتهاى تربيتى را در خاندان اهل بيت(ع) به نمايش گذاشت.
آنگاه كه حضرت زهرا(س) امام حسين(ع) را بر روى دست نوازش مى كرد, مى فرمود:
انت شبيهٌ بابى؟
لست شبيها بعلى؟
((حسين جان تو به پدرم شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبيه نيستى.))
امام على(ع) سخنان فاطمه(س) را مى شنيد و لبخند مى زد.(5)
مادرانى كه فاطمه زهرا(س) را الگوى خويش مى دانند, آيا در امر تربيت هم اين ((مادر تربيت)) را الگوى خود مى دانند يا خير؟
اگر فاطمه زهرا(س) را به عنوان الگوى تربيتى قبول دارند ـ و بايد هم قبول داشته باشند ـ تا به حال چه فكرى كرده اند؟
چه كارى كرده اند؟
چاره اى انديشيده اند يا خير؟...
مادرى كه منتظر مد و تجمل روز است و بازار او را فريفت و گيج كرد, چه كار مى تواند بكند؟
او خود به دهها سرپرست و مادر احتياج دارد تا هستى خود را به ثمن اندك نفروشد.
مادرى ((فن و هنرى)) است كه هر كس استعداد تحصيل آن را ندارد.
مادرى ((كلاس عشق)) است كه به قول مولانا:
در آسمان درها نهى, در آدمى پرها نهى
صد شور در سرها نهى, اى خلق سرگردان تو
مادرانى كه به خطا, خويشتن را از ((عشق مادرى)) محروم مى سازند, وحشتناكترين گمراهى ها را مرتكب مى شوند و خسران ابدى است كه نه در زمان و نه در ابديت جبرانى ندارد.
يك مادر كم حوصله و عصبى, چگونه مى تواند به ظرافتهاى تربيتى جامه عمل بپوشاند؟
چرا ((سوراخ دعا را گم كرده ايم))؟
بيائيم قبول كنيم كه ((تربيت بزرگترين منبع و معدن)) است و ما, در كشف و بهره بردارى آن مشكل داريم.
چند درصد از مادران, همانند فاطمه زهرا(س), زمزمه ها و ساير رفتارهاى تربيتى آنها حساب شده و با ((استانداردهاى تربيت اسلامى)) سازگار است؟
آيا شعر: اتل متل توتوله, گاو حسن چه جوره... با استاندارهاى تربيت اسلامى مى سازد؟
آيا ياد دادن چنين جملاتى, اولين وظيفه برخى ها است؟
مادرى كه دختر هفت تا ده ساله خويش را تقريبا ((نيمه عريان)) در معرض ديد عموم قرار مى دهد, چه تضمينى براى حجاب اسلامى و تربيت او دارد؟ چرا عده اى به نام مادر, به بچه ها و فرزندان خيانت مى كنند؟
بانوى بزرگ اسلام، حضرت فاطمه سلام الله عليهامظلومه زمان خويش و همه سدهها و قرنهايى است كه تاكنون بر عالم اسلامگذشته است. اين مركز و قطب اهل بيت در سخنان پيامبر(ص) و نيز رفتارهاى آن حضرتبا وى به خوبى معرفى شده است; به طورى كه در جوامع روايى شيعه و سنى، بازتاببرجسته و گستردهاى دارد و همه محدثان و فقيهان به اين سخنان و رفتارهاىپيامبر(ص) در معرفى دختر بزرگوارش به ديده اعجاب نگريستهاند.
در اين مقاله، گوشهاى از شخصيت صديقه كبرى(س) را در آيينه گفتار و كردارنبوى(ص) در چهار قسمت مىنگريم:
1) رضا و غضب فاطمه(س)
2) مقام فاطمه زهرا(س) در روز مباهله
3) مقام فاطمه زهرا(س) در روز قيامت
4) مظلوميت على(ع) در شهادت فاطمه(س).
تكيه ما در اين نوشتار، بر مجامع روايى و تفسيرى اهل سنت است، چرا كه:
خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران
محدثان و فقيهان بزرگ اهل سنت از پيامبر(ص) نقل كردهاندكه فرمود: «فاطمه بضعه منى من اغضبها فقد اغضبنى; فاطمه پاره تن من است هر كساو را غضبناك كند مرا به خشم آورده است».
اين روايت دو جنبه دارد: سند و محتوى (جنبه دليلى و مدلولى) در اين جا به ايندو جنبه اشارهاى مىكنيم:
سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی بر همه مبارک
به امید بهاری پر از موفقیت و سالی پر از حماسه
مقدّمه
قـدرت هـاى اسـتـكـبـارى ، در طـول تاريخ با طرح مساءله (جدايى دين از سياست ) تلاش كردند با دور نگه داشتن دين از صحنه سـيـاسـت ، به اهداف استكبارى و شوم خود، دست يابند. امّا انقلاب اسلامى و حاكميّت ولايت فقيه بـر ايـن نـيـرنـگ و طـرح اسـتعمارى ، خطّ بطلان كشيد و ثابت نمود كه دين و ارزش هاى آن به بهترين وجه قادر به اداره تمام شؤ ون زندگى انسان بوده و براى آن ، طرح و برنامه دارد. بنابراين ، سياست اسلامى عين ديانت و جزء جدايى ناپذير آن است .
قـدرت هـاى اسـتكبارى پس از آن كه نتوانستند از اين شعار شوم براى مقابله با انقلاب اسلامى اسـتـفـاده نـمـايند و از طرفى هر روز شاهد اقتدار بيشتر حاكميّت ولايت فقيه هستند، از دريچه و روزنـه اى ديـگـر وارد شدند و سعى در تضعيف مبانى (ولايت فقيه ) و اختيارات الهى آن دارند و بـا طـرح مـسـائل و شبهات عوام فريبانه توسط برخى از به اصطلاح روشنفكران كج انديش سعى در انحراف افكار امّت اسلامى براى رسيدن به اهداف شوم خود دارند.
از ايـن رو، بـر بـسـيـجـيـان غـيـور و جـان بـر كـف ، فـرض و لازم اسـت بـا بـصـيـرت كـامـل و بـا الهـام از رهـنـمودهاى ائمه اطهار(ع ) با حضور پرشور خود در صحنه هاى سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و با پيروى و اطاعت از فرامين رهبرى ؛ اسلام ناب محمّدى و در راءس آن ولايت فـقـيـه را كـه تنها سنگر مطمئن و مستحكم در برابر استكبار جهانى است ، حفظ و حراست نمايند. چنانكه حضرت امام (ره ) فرمود:
پشتيبان ولايت فقيه باشيد، تا مملكت تان آسيبى نبيند.(1)
لازمـه حـراسـت ، شـنـاخت مبانى حكومت اسلامى و جايگاه ولايت فقيه در اسلام است . به همين منظور كـتـاب حاضر (كد 6/02، از موضوع دانش سياسى براى نظام آموزش بسيج ) با هدف شناخت و ارتـقـاى دانـش سـيـاسـى اعـضـاى بـسـيـج نـسـبـت بـه مـسـائل حـكـومت اسلامى و ولايت فقيه در دو فـصـل تدوين شده است . از خداوند خواستاريم ما را در شناخت و اطاعت از ولايت فقيه و پاسدارى از حريم آن ، موفّق بدارد.
مركز تحقيقات اسلامى
معاونت متون آموزشى و كمك آموزشى
زنـدگـى انـسـان ، يـك زنـدگـى اجتماعى و حيات و معيشت او در سايه اجتماع ، تعاون و مبادلات ، امكان پذير است . لازمه زندگى اجتماعى ، وجود اصطكاك ها و برخوردها بين منافع افراد جامعه اسـت ؛ يعنى وقتى مردم بخواهند در زندگى اجتماعى با يكديگر همكارى كرده و دستاوردهاى اين هـمـكـارى را مـيـان خـود تـقـسيم و توزيع كنند، بين منافع آنان برخوردهايى صورت مى گيرد؛ زيـرا، كسانى مى خواهند سهم بيشترى ببرند و از امكانات و مواهب طبيعى و اجتماعى به صورت فزون ترى بهره بردارى نمايند؛ يا شيوه برخورد با انسان هاى ديگر را مطابق ميلشان تعيين كـنـنـد و ايـن مـطـلوب ديگران نيست ؛ به ناچار كشمكش هايى در صحنه اجتماع رخ مى دهد كه سبب تزلزل زندگى اجتماعى و فروپاشى آن خواهد شد.
بـنـابـرايـن براى آن كه جامعه انسانى بتواند به زندگى اجتماعى خويش ادامه دهد و به هدف هاى والاى انسانى دست يابد، نيازمند دو اصل است :
1 ـ وجود قانون عادلانه و مترقّى ، كه پاسخ گوى همه نيازهاى مادّى و معنوى او باشد.
2 ـ وجـود رهبر و نظام حكومتى قدرتمند، كه عهده دار اجراى قانون و هدايت عمومى گرديده ، بين مردم به عدالت ، حكومت كند.
نـتـيجه آن كه ، حكومت براى جامعه انسانى امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است و زندگى آدمى در تمام ادوار ابتدايى و پيشرفته حيات اجتماعى هيچ گاه خالى از حكومت نبوده است .
ادامه مبحث در ادامه مطلب...
مـوضـوع رهـبـرى و هـدايـت جـامـعـه ، هـمـواره در طـول تاريخِ حيات انسانى يك امر مهمّ سياسى ، فـرهـنـگـى ، اجتماعى و تربيتى بوده است ؛ زيرا رهبران سهمى تعيين كننده در رشد يا انحطاط جـامـعـه هـا و مـلت هـا داشـته و دارند. اهميّت رهبرى در جامعه از آن جهت است كه زندگى اجتماعى و ويژگى هايش ايجاب مى كند فرد يا افرادى براى سامان دادن به امور مشترك ميان انسان ها در جـامـعـه بـه رهـبـرى و هـدايت آنان همّت گمارند و براى جلوگيرى از هرج و مرج و بى نظمى ، برنامه ريزى كنند و آن را به اجرا درآورند.
ايـن موضوع ، ويژه جامعه خاصى نيست ، بلكه امرى بديهى است . در جوامع امروز غربى ، ممكن اسـت رهـبـرى بـدان مـعـنـا كـه مـورد نـظـر مـا است ، مطرح نباشد. ولى قوانين اساسى در بيشتر كشورهاى دنيا، كه با نظام دموكراسى اداره مى شوند، به گونه اى تدوين يافته است كه يك فـرد نـسـبـت بـه ديگران داراى اختيارات و مسؤ وليت هاى بيشترى است خواه عنوان پادشاه داشته باشد يا رئيس جمهور، يا صدراعظم و يا نخست وزير.
اسـلام بـه عـنـوان ديـن كـامـل و جـامـع ، كـه بـراى تـمـام نـسـل هـا و در همه زمان ها و مكان ها، از طريق وحى بر آدمى عرضه شده است ، به رهبرى و هدايت جـامـعـه تـوجـّهى ويژه دارد. وجود پيامبران و انبياى الهى و ائمه اطهار(ع ) خود نشان دهنده اهميّت رهـبـرى و هـدايـت جـامعه به سوى كمال است . افزون بر اين ، پيامبر اسلام (ص ) پس از هجرت بـه مـديـنـه و فـراهـم سـاخـتن زمينه هاى حكومت و گرفتن بيعت از قبيله هاى مدينه و انعقاد پيمان بـرادرى مـيـان مـهـاجـران و انـصـار، نـخـسـتين حكومت اسلامى را بنا نهاد و خود، زمامش را بر عهده گـرفـت . در آن هـنـگـام ، مـسـاجـد، مـحـل تـجـمـّع مـسـلمـانـان بـراى حـل و فصل امور عبادى ، اجتماعى و سياسى شد. بدين ترتيب ، رهبرى و زمامدارى جامعه در مفهوم گسترده اش از همان هنگام در اجتماع مسلمانان شكل گرفت .
در بـاور شـيـعه ، پس از پيامبر(ص )، امامان معصوم (ع ) از سوى خداوند افزون بر آن كه مسؤ وليـّت رهـبرى سياسى جامعه اسلامى را بر عهده داشته اند، يكى پس از ديگرى رهبرى و هدايت مـعـنـوى و ديـنـى جـامـعـه را نـيز عهده دار بودند. اساسا در آيين آسمانى اسلام ، رهبرى معنوى و زمامدارى سياسى جدايى ناپذيرند.
هـر چـند در زمان غيبت دوازدهمين امام معصوم (ع ) شخص معينى براى رياست حكومت تعيين نشده است ، ولى با توجّه به آيات قرآن و روايات معصومين (ع ) درباره ملاك هاى حاكم و زمامدار سياسى ، مـشخص مى شود كه رهبرى جامعه بر عهده فقيهان و كارشناسان دينى است ؛ چرا كه از آنان به عنوان جانشينان پيامبر(ص )، امينان رسولان ، دژهاى اسلام ، حاكمان مردم و وارثان پيامبران ، ياد شده است . اين روايات ، بر حاكميت الهى فقيه و لزوم گردن نهادن مردم به اين گونه ولايت و رهبرى تصريح دارند.
قـانـون اسـاسـى جـمـهـورى اسـلامـى ايـران كـه پـس از پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى در سال 1358 ه . ش تدوين و به تصويب خبرگان رسيد، و اكثريت مردم هم به آن راى مثبت دادند، از اجـتـهاد فقيهان جامع الشرايط بر اساس كتاب و سنّت معصومين (ع ) به عنوان يكى از پايه هـاى نـظـام جـمـهـورى اسـلامـى ايران ،(1) ياد كرده و ولايت امر و امامت امّت در زمان غيبت حضرت ولى عصر(عج ) را بر عهده فقيه عادل با تقوى ، آگاه به زمان ، شجاع ، مدير و مدبّر گـذاشـتـه اسـت .(2) بـر اين اساس ، در نظام جمهورى اسلامى ايران ، ولايت فقيه با اختيارات و ويژگى هاى خود در راءس هرم قدرت جاى دارد.
مبحث بیشتر درادامه مطلب..
ویژنامه 22بهمن
ماهیت انقلاب
بـه تـعبير فـلاسفه هـر پـديده اى مـركب از دو چيز است ((ماهيت)) (چيستى) و ((وجود))(هستى) انقلاب نيز از اين قانون مستثنى نبوده داراى ماهيت و وجود است اينك مى خواهيم ببينيم انقلاب ايران از چه ماهيتى برخوردار است؟ اقتصادى ؟ سياسى؟ ايدئولوژيكى ؟ يا هر سه ؟ يا اسلامى ؟ قـبل از ورود در بـررسى مـاهيت انـقلاب مـلت ايـران بررسى نظرات ديـگران در رابـطه بـاانقلابها امـرى ضـرورى اسـت و تـا جأى كه نـگارنده اطـلاع دارد سـه نـظريه وجود داردكه طرفدار هر نظريه اى مـى خواهند هـمه انـقلابهاى دنيا و از جمله انقلاب ملت ايران را با نـظريه خـود تـطبيق دهـند ايـنك بـطور اخـتصار به آن سه (نظريه مى پردازيم:
گـروهى بـرآنند كـه هـر چـند انقلابها در دنيا با اشكال مختلف و گـوناگون واقـع مى شوند ولى با دقت در آنها مى بينى كه همه به يك ريـشه برمى گردند و آن همان ريشه مادىو اقتصادى بوده و به تعبير ديـگر ريـشه طـبقاتى دارنـد كـه طـبقه فقير عليه طبقه مرفه قيام مـى كنند گـرچه بـصورت ظاهر چهره سياسى يا ايدئولوژيكى و عقيدتى دارنـد لـذااين گروه (ماديين) همه انقلابهاى دنيا (اعم از انقلاب كبير فرانسه و اكتبر روسيه وانقلاب چين و ...) را انقلابى طبقاتى و اقـتصادى مـى دانند و مى گويند انقلابها هماننديك بيمارى است كه در مـوارد مـختلف از خـود آثار گوناگون نشان مى دهند اما يك طبيب حـاذق و پـزشك مـتخصص مـى فهمد كـه هـمه ايـن علأم و آثار مختلف نـشات گرفته از يك اصل است لذا در انقلابها نيز اين نارضأيها به يك نارضايتى و همه اين خشم ها به يك خشم و همه اين آرمانها به يك آرمـان برمى گردد و آن همان جنبه مادى و اقتصادى است و خلاصه همه انقلابها انقلاب محرومين عليه مرفهين است و ريشه همه آنها محروميت اقتصادى است.
گـروهى ديـگر مـى گويند اين طور نيست كه همه انقلابها به محروميت مادى واقتصادى برگشته و همگى نشا ت گرفته از فقر و گرسنگى باشد چرا كه طغيان ازجهت گرسنگى اختصاص به انسان ندارد بلكه حيوانات نيز در هنگام گرسنگى شديد ممكن است طغيان نمايند البته ممكن است در جـأى كـه نـظام طـبقاتى حاكم است انقلاب در آنجا ريشه طبقاتى داشـته بـاشد امـا ايـن موضوع كليت ندارد زيراممكن است جامعه اى دوقـطبى نـبوده و مـردم بـه دو دسته گرسنه و سير تقسيم نگردند و همگان در رفاه مادى باشند ولى از نظر سياسى در اختناق بسر برده وتـحت فـشار باشند و چون اصل آزادى و آزاد زيستن يك اصل انسانى است ممكن است مردم براى بدست آوردن آزادى قيام نمايند هر چند كه از نـظر اقـتصادى دررفـاه اند و انقلاب كبير فرانسه بيشتر با اين انگيزه واقع شده است نه به انگيزه اقتصادى.
پس اينكه شرط اساسى انقلاب را دوقطبى بودن جامعه از نظر اقتصادى مى دانندنظريه صحيحى به نظر نمى رسد.
مـمكن اسـت انـقلابى در جـهان رخ دهد كه نه ماهيت اقتصادى داشته بـاشد و نـه ماهيت سياسى و آزادى خواهى بلكه ماهيتى آرمان خواهى اعـتقادى وايـدئولوژيكى داشـته بـاشد بدين معنى مردمى كه به يك مـكتب ايـمان و اعـتقاد داشته و به ارزشهاى معنوى آن مكتب شديدا وابسته هستند وقتى آن مكتب را در معرض خطر و آماج حمله هاى بنيان بـرافكن مشاهده نمايند، خشمگين و ناراضى ازآسيبهأى كه بر پيكر مكتب شان وارد شده، براى برقرارى مكتبشان و جلوگيرى ازتباهى آن دسـت بـه قيام مى زنند واين نوع انقلابها و قيامها ربطى به سير و گـرسنگى شكم و يا ارتباطى به داشتن يا نداشتن آزادى سياسى ندارد چـرا كـه مـمكن اسـت هـم شكمشان سـير بـاشد و هم از آزادى سياسى برخوردار باشند.
بـنابراين منحصر كردن انقلابها در اقتصادى صرف ، يا سياسى منحصر يـا عـقيدتى خالص روشـى بـه صـواب نـبوده بـلكه ايـن هر سه عامل مـى توانند سـبب بـروز انـقلاب گردند ممكن است انقلابى ريشه عقيدتى داشته باشد همانند نهضتهاى انبيا عليهم السلام و همه نهضتهأى كه در عـالم بـخاطر دفـاع از حريم دين و عقيده انجام مى گيرد و ممكن است ريشه سياسى داشته باشد همانند انقلاب كبير فرانسه وممكن است ريـشه اقـتصادى داشـته بـاشد هـمانند انقلابهاى كمونيستى كه بجز (كار،نان و مسكن) چيز ديگرى را نمى فهمند و همه همشان تامين اين سـه جهت است البته ممكن است انقلابى فرهنگى باشد و يا اشكال ديگر ...
همانگونه كه نظرات سه گانه در رابطه با انقلابهاى دنيا وجود داشت صاحبان آن نظرات هر كدام كوشش مى كنند كه انقلاب ملت ايران را نيز بـا نـظريه خـود تـطبيق دهند و هر كدام هم براى اثبات مدعاى خود شـواهدى از انـقلاب آورده و مـدعيند كـه انقلاب بـا نظر آنان قابل تـطبيق اسـت يـكى مـدعى اقـتصادى و مادى بودن انقلاب است و ديگرى سياسى و سومى اعتقادى و ايدئولوژيكى.
در مـقابل ايـن سـه گـروه گـروهى مـدعى اند كه انقلاب بر خلاف همه انقلابها تك بعدىنبوده بلكه هر سه جهت در آن است لذا با أتلاف و هـمكارى هر سه عامل اين انقلاب تحقق پيدا كرده است پس انقلاب مردم ايـران انـقلاب تك عاملى نيست بلكه داراى عوامل سه گانه اقتصادى ، سياسى و عقيدتى است.
ولـى با دقت بيشتر روشن مى گردد كه هيچيك از اين نظرات چهارگانه از جـهتى صحيح نبوده بلكه نظر ديگرى در اينجا صادق است و آن اين اسـت كـه انـقلاب مـردم ايران بـه رهبرى امام خمينى ((ره)) ماهيت اسـلامى دارد و تـك عاملى است اما عاملى كه همه علل و عوامل قبلى را يـكجا در بـرداشته و تامين كننده همه آن جهت ها است زيرا اسلام ديـن جـامع و كـاملى است كه براى تامين سعادت بشر در همه جوانب آنآمـده اسـت و نـمى توان آن را در يـك بعد منحصر دانست آنان كه انـقلاب اسـلامى رامـنحصر در بـعد اقـتصادى يـا سـياسى يا عقيدتى دانسته اند به يك گوشه و يك بعد آن نگاه كرده اند و از بقيه ابعاد آن غـافل مانده و يا سر به تغافل زده اند لذا پس از پيروزىانقلاب بـراى نـامگذارى آن نـظرات گـوناگون عـرضه شـد ولـى امام خمينى فرمودند كه :
((جـمهورى اسـلامى)) نـه يك كلمه زيادتر و نه يك كلمه كمتر زيرا قـرار دادن لـفظدموكراتيك مثلا در كنار اسلامى اهانت به اسلام است چون نشانه آن است كه اسلام مردمى نبوده و در اعطا آزادى ناقص است كه بايد با لفظ دموكراتيك آن را جبران نمود.
بـنابراين وقـتى انقلاب ماهيتى اسلامى داشت قهرا جنبه هاى سياسى ، اقـتصادى واعتقادى نيز در آن تعبيه شده است زيرا مسئله سياست و اقتصاد و معنويت و اعتقادجز متن اسلام و از دستورات اصلى آن است كه ما بطور خلاصه و فهرست به آن اشاره مى كنيم:
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
انقلاب اسلامى در همه ى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سياسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسيار بلندى براى مردم و دولت ترسيم نموده است.اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده كه عمدتاً در كلام امام خمينى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شدهاند.اين اهداف يكى از بهترين ملاكها براى سنجش وضعيت كنونى نظام و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى هستند و هر كس مىتواند بپرسد:بعد از دو دهه...
جشن 22 بهمن در مسجد مهدیه روستای رودبست برگزار گردید
عکس های بیشتر در ادامه مطلب
پانزدهمین یادواره چهارده شهید روستای رودبست
در سالروز شهادت اما هشتم علی ابن موسی الرضا(ع)
سخنران :امام جمعه شهرستان جویبار حاج آقا قلیپور
مداح:برادر عباسپور
زمان:شنبه 23/10/91 از نماز مغرب و عشا
مکان:مسجد مهدیه رودبست
برگزار گردید
مشاهده عکس های بیشتردر ادامه مطلب
دهه فجر بر ملت شریف ایران مبارک
مراسم اختتامیه بزرگترین رویداد قرآنی کشور در ساری برگزار میشود
روز شنبه 14 بهمن ماه مراسم اختتامیه بزرگترین رویداد قرآنی کشور با حضور مسوولان کشوری و استانی در ساری برگزار میشود.
به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به مازندران، مراسم اختتامیه و تجلیل از برگزیدگان سی و پنجمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم، روز شنبه با حضور نماینده ولی فقیه و رییس سازمان اوقاف و امور خیریه، رییس دیوان وقف شیعی عراق و جمعی از مسوولان کشوری و استانی در شهرستان ساری برگزار میشود.
این مراسم با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدی رییس سازمان اوقاف و امور خیریه، سید صالح الحیدری رییس دیوان وقف شیعی عراق و جمعی از مسوولان فرهنگی استانی در مجتمع هلال احمر شهر ساری برگزار میشود.
سی و پنجمین دوره مسابقات سراسری حفظ، قرائت، ترتیل و مفاهیم قرآن کریم از 9 بهمن ماه با حضور بیش از 450 متسابق در دو بخش برادران و خواهران آغاز شده بود که روز شنبه به کار خود پایان میدهد.
نفرات اول در رشتههای حفظ کل و قرائت قرآن کریم به عنوان نمایندگان کشورمان در مسابقات بینالمللی قرآن کریم حضور خواهند داشت.
همچنین پنج نفر برتردر هر رشته هم در بخش برادران و هم در بخش خواهران در مراسم اختتامیه، جوایز خود را که به گفته مسوولان برگزار کننده رشد 50 درصدی داشته، دریافت خواهند کرد.
بر اساس این گزارش، این دوره از مسابقات که به میزبانی استان مازندران برگزار شده بود، با استقبال مردم این استان مواجه شد.
به گزارش ایکنا: مراسم افتتاحيه سی و پنجمين دوره مسابقات سراسری قرآن كريم صبح امروز با سخنرانی آيتالله نورالله طبرسی، نماينده ولی فقيه ، حجت الاسلام محمدی سرپرست و نماینده ولی فقیه در سازمان اوقاف و آیت الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه در مازندران در مجتمع فرهنگی جمعيت هلال احمر مازندران آغاز شد.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه مازندران، نمايندگی ساری، مراسم افتتاحيه سی و پنجمين دوره مسابقات سراسری قرآن كريم كشور صبح امروز دوشنبه، 9 بهمنماه با پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ايران و تلاوت قرآن كريم توسط قاسم مقدمی، نفر اول بيست و نهمين دوره مسابقات بينالمللی قرآن كريم ايران آغاز شد.
بر اساس اين گزارش اين مراسم با سخنرانی آيتالله نورالله طبرسی، نماينده ولی فقيه در مازندران و سخنرانی آيتالله آملی لاريجانی، رئيس قوه قضاييه و حجتالاسلام و المسلمين علی محمدی، نماينده ولی فقيه و رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه برگزار شد.
در ادامه اين مراسم از انيميشن قرآنی و تمبر يادبود اين دوره از مسابقات با حضور مسئولان رونمايی میشود.
اين گزارش می افزايد: نمايشگاه قرآنی در حاشيه برگزاری اين مسابقات با بيش از 15 غرفه به ارائه كتاب و نرمافزارهای قرآنی میپردازد.
گفتنی است؛ اين مسابقات در دو بخش خواهران و برادران و در چهار رشته حفظ، قرائت، ترتيل و مفاهيم قرآن كريم با شركت 450 نفر از منتخبان مراحل استانی از 9 الی 14 بهمنماه در شهرستان ساری برگزار میشود.
الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین
در حادثه كربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یك جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یكجا دعوت مردم كوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت كوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حكومت انتقاد می كند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می كند و اینجا امر به معروف و نهی از منكر را لازم می بیند.
البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عكس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم كوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید كدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.
توضیح عكس العمل اول را همه شنیده ایم كه معاویه با چه وضعی به حكومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی كردند امام یك قرارداد موقت با معاویه امضاء كردند در مفاد این صلحنامه آمده بود كه بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حكومت را به شكل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حكومت یك مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفكر بود:
الف: یك طرز تفكر كه خلافت، فقط شایسته كسی است كه پیغمبر او را منصوب كرده باشد.
ب: یك طرز تفكر دیگر این بود كه مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب كنند و این مسئله در میان نبود كه یك خلیفه برای خود جانشین معین كند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود كه نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می كرد این كار فعلا زمینه مساعدی ندارد و كسیكه او را به این كار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حكومت كوفه را داشت مغیره همان شخصی بود كه با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای كه قبلا هم حاكم كوفه بوده است و از اینكه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو كوتاهی می كند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی كند یزید گفت پدر فكر می كند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می كنند و مردم مدینه را مروان حكم و از همه جا مهمتر و خطرناكتر كوفه (عراق كنونی) است این هم بعهده من
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
تحلیل قرآن از دوستی و دوستان
نیاز به دوستی برخاسته از عواطف و احساسات و پاسخ گویی به این بخش از نیازهای وجود آدمی است. انسان موجودی است که بی دیگری یا نمی تواند زندگی کند و یا زندگی وی از حالت تعادلی و کمالی بیرون می رود؛ از این روست که در تحلیل قران از آدمی و آفرینش سخن از دیگری به عنوان جفت و زوج است که در کنار یک دیگر به آرامش دست می یابند ● ابزارها و کنش های ارتباطی گرایش طبیعی به ارتباط و برقرار روابط با دیگری در شکل اجتماع خرد و کلان موجب شده است تا انسان در جست و جوی ابزارهای ارتباطی باشد و کنش هایی خاصی را سامان دهد که این ارتباط را ممکن و شدنی کند. از این روست که ابزارهای زبانی و شفاهی و رفتاری خاصی در انسان برای رسیدن به این مقصد و مقصود شکل می گیرد و تقویت می شود. زبان و بیان به عنوان مهم ترین ابزار ارتباطی پاسخ گویی بخشی از این مهم بوده است. توانایی که زبان و گفتار برای شخص ایجاد می کند این است که ارتباط منطقی و سالمی پدید می آید و شخص به سادگی از راه واژگان و گزاره ها می تواند خواسته ها و دانش ها و آگاهی های خاصی را که به علم و دانایی حضوری و شهودی در یافته است به شکل واژگانی و دانش حصولی به دیگری منتقل کند. در حقیقت انسان احساسات و عواطف و دانش های خویش را در جان خود یافته است از راه کلمات و جملات به دیگری منتقل می کند و به شکل مفاهیم قابل درک به دیگری می رساند و شخص به سبب همین کلمات است که احساس متقابلی و همانندی در خود می یابد و نسبت به واژگان و گزاره ها واکنش نشان می دهد. این گونه است که از شنیدن عشق و محبت خشنود می شود و چهره و گونه هایش شاد و شاداب می گردد و با شنیدن درد و رنج خود را دردمند می یابد. . ادامه مبحث در ادامه مطلب...
عید غـــــــــــــدیر بر همه ی شیعــــیان جهــــــان تبریک وتهنیت بـــــــــــــــاد
عید غدیر برترین و پرشکوه ترین عید اسلامى
روزهاى سرنوشت ساز ملى و عیدهاى شادىبخش و نشاط آفرین دینى در نظر گاه جامعهها و تمدنهاى زنده و آگاه، هر کدام داراى شکوه و اهمیت و ارزش ویژهاى است و مردم خردمند و خردورز و آگاه به تناسب نقش هر یک از این روزهاى تاریخى در نجات و رستگارى و آزادى و رشد معنوى و اجتماعى آن جامعه و مردم، از دیرباز بر اساس راه و رسم مذهبى و ملى، مردمى و یا منطقهاى بدان روزها و عیدها بها مىدهند و فرا رسیدن آنها را گرامى مىدارند و روز شکوهبار « غدیر » و یا عید غدیر از دیرباز در نظر خدا و پیامبرش و نیز خاندان وحى و رسالت و توحیدگرایان و مسلمانان از ارزش و اهمیت وصف ناپذیرى بهرهور بوده و هماره به آن سخت بها مىدهند و آن را برترین و پر شکوهترین عید مذهبى و دینى مىنگرند.
این همه شکوه و عظمت براى این روز بزرگ چرا؟
از نظر آفریدگار هستى اهمیت این روز بزرگ به خاطر آن است که در این روز سرنوشتساز به فرمان او، پیام آورش مدال شکوه و افتخار پیشوایى و رهبرى راستین را بر سینه على(ع)نشاند و تاج معنوى خلافت را بر سر سرفراز او نهاد و او را به عنوان امیر و امام و سررشتهدار دین و دنیاى مردم برگزید و به همین منظور فرشته وحى با پیام او به پیام آورش فرمود آمد و ضمن تسلیم گرمترین تبریک و تهنیت خدا به پیامبر و مردم توحیدگرا این آیه را آورد که:هان اى مردم، امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خویشتن را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان آیین جاودانه برگزیدم... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... (سوره مائده، آیه 3)
سند حدیث غدیر
سند حدیث غدیر
واقعه عظیم غدیر،شامل مراحل مقدماتى قبل از خطبه و متن خطبه و وقایعى که همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه بوقوع پیوست،بطوریکه روایت واحد و متسلسل بدست ما نرسیده است.بلکه هر یک از حاضرین در غدیر،گوشهاى از مراسم یا قطعهاى از سخنان حضرت را نقل نمودهاند.البته قسمتهایى از این جریان بطور متواتر بدست ما رسیده است،و خطبه غدیر نیز بطور کامل در کتب حدیث حفظ شده است.
روایت حدیث غدیر در شرایط خفقان
خبر غدیر و سخنان پیامبر(ص)در آن مجمع عظیم،طورى در شهرها منتشر شد که حتى غیر مسلمانان هم از این خبر مهم آگاه شدند. جا داشت بیش از یکصد و بیست هزار مسلمان حاضر در غدیر،هر یک بسهم خود خطبه غدیر را حفظ کند و متن آنرا در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهد.
متأسفانه جو حاکم بر اجتماع آنروز مسلمین و فضاى ایجاد شده بعد از رحلت پیامبر(ص)ـکه حدیث گفتن و حدیث نوشتن در آن ممنوع بود و سالهاى متمادى همچنان ادامه داشتـاینها سبب شد که مردم سخنان سرنوشت ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را به فراموشى بسپارند و اهمیت آنرا نادیده بگیرند.
طبیعى است که باید چنین مىشد،زیرا مطرح کردن غدیر مساوى با بر چیدن بساط غاصبین خلافت بود،و آنان هرگز اجازه چنین کارى را نمىدادند.البته جریان غدیر بصورتى در سینهها جا گرفت که عده زیادى خطبه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسلهاى آینده بیادگار گذاشتند و هیچکس را قدرت کنترل و منع از انتشار چنین خبر مهمى نبود.
شخص امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا صلوات الله علیهما که رکن غدیر بودند،و نیز ائمه علیهم السلام یکى پس از دیگرى تأکید خاصى بر حفظ این حدیث داشتند،و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مىفرمودند،و در آن شرایط خفقان مىبینیم که امام باقر علیه السلام متن کامل خطبه غدیر را براى اصحابشان فرمودهاند.
بهمین جهت در بین قاطبه مسلمین،هیچ حدیثى به اندازه « حدیث غدیر » روایت کننده ندارد،و گذشته از تواتر آن،از نظر علم رجال و درایت،اسناد آن در حد فوق العادهاى است.
ادامه مبحث در ادامه مطلب...
قسمت اول تفسیر آیه تبلیغ
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین
ترجمه آیه
اى فرستاده ما آنچه را از ناحیه پروردگار بتو نازل شده برسان و اگر نکنى(نرسانى)اصلا پیغامپروردگار را نرساندى و خدا تو را از(شر)مردم نگه مىدارد زیرا خدا کافران را هدایت نمىفرماید(بهمقاصدشان نمىرساند)
بیان آیه
معناى آیه صرفنظر از سیاقى که آیات قبل و بعدش دارند روشن و ظاهر است، زیرا درآیه دو نکته بطور روشن بیان شده یکى دستوریست که خداى تعالى به رسول الله(ص)داده است(البته دستور أکیدى که پشت سرش فشار و تهدید است)به اینکهپیغام تازهاى را به بشر ابلاغ کند، و یکى هم وعدهاى است که خداى تعالى به رسول خود داده کهاو را از خطراتى که در این ابلاغ ممکن است متوجه وى شود نگهدارى کند، لیکن کمى دقتدر موقعیتى که آیه دارد آدمى را به شگفت وامىدارد، زیرا آیات قبل و بعد آن همه متعرضحال اهل کتاب و توبیخ ایشانند به اینکه آنان به انحاء مختلف از دستورات الهى تعدى کردهاند، و محرمات الهى را مرتکب شدهاند، و این مضمون با مضمون آیه مورد بحث هیچارتباط ندارد، چه آیه قبلى آن آیه « و لو انهم اقاموا التوریة و الانجیل و ما انزل الیهم منربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم » (1) است که روى سخن در آن با اهل کتاباست، و آیه بعدى هم آیه « قل یا اهل الکتاب لستم على شىء حتى تقیموا التوریة والانجیل و ما انزل الیکم... » (2) است که خطاب در آن نیز به اهل کتاب است، علاوه دقت درجملات خود آیه مورد بحث تعجب آدمى را در اینکه چطور هیچ ربطى بین این آیه و آیات قبل وبعدش نیست؟!!زیادتر مىکند، و اگر آیه مورد بحث به همین ترتیبى که فعلا با سایر آیات قبلو بعد خود دارد نازل شده باشد و همه داراى یک سیاق بوده باشند در اینصورت از مجموع آنهااین مطلب بدست مىآید که این دستور مؤکد به رسول الله(ص)براى تبلیغ پیغامىاست که خدا در خصوص اهل کتاب نازل فرموده .
مراد از " ناس " در آیه شریفه، یهود نیست و موضوع ماموریت جدید امرى بسیار مهم و خطیر مىباشد
و از جهت وحدت سیاق بطور متعین مراد از آن پیام، همان چیزى خواهد بود که در آیهبعدش فرموده: " و ما انزل الیکم من ربکم ـ و آنچه از جانب پروردگارتان بسوى شما نازلشده " لیکن سیاق خود آیه به هیچ وجه با این احتمال سازگار نیست، و این ناسازگارى دلیل براینست که این آیه جایش اینجا نیست، وجه ناسازگارى آن اینست که از جمله " و الله یعصمکمن الناس " بر مىآید حکمى که این آیه در صدد بیان آنست و رسول الله(ص) مامور به تبلیغ آن شده، امر مهمى است که در تبلیغ آن بیم خطر هست یا بر جان رسول الله و یا برپیشرفت دینیش، و اوضاع و احوال یهود و نصاراى آنروز طورى نبوده که از ناحیه آنان خطرىمتوجه رسول الله(ص)بشود تا مجوز این باشد که رسول الله(ص) دست از کار تبلیغ خود بکشد، و یا براى مدتى آنرا به تعویق بیندازد و حاجت به این بیفتد کهخدا به رسول خود ـ در صورتى که پیغام تازه را به آنان برساند ـ وعده حفظ و حراست از خطردشمنش را بدهد، علاوه بر این، اگر این خطر، چشم زخمى بوده که احتمالا ممکن بوده که ازاهل کتاب به آن جناب برسد
ادامه مبحث در ادامه مطلب...
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(سه شنبه) در دیدار "برگزیدگان قشرها و صنوف مختلف"، و مسئولان اداری استان خراسان شمالی، خدمت بی منت به آحاد مردم را نعمتی الهی برای مسئولان کشور خواندند و با اشاره به خدعه تبلیغاتی ـ سیاسی رسانه های غربی درباره علت فشارها بر ایران تأکید کردند: بر خلاف دروغهای مکرر غربی ها، ما میز مذاکره درباره مسائل گوناگون از جمله هسته ای را ترک نکرده بودیم که به آن بازگردیم، آنها در واقع تسلیم شدن ملت ایران را دنبال می کنند اما، کوچکتر از این حرفها هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای، خدمتگزاری به مردم را، افتخاری حقیقی دانستند و افزودند: بزرگان اهل معرفت، ضمن تأکید فراوان به ذکر و عبادات و توکل، گاه خدمت به مردم را به عبادات دیگر ترجیح می دادند.
ایشان همه خدمتگزاران به مردم را اعم از مسئولان و مدیران کشور و کسانی که در شکلهای غیر رسمی به اقتصاد و فرهنگ و دین مردم خدمت میکنند، به شکر این لطف الهی توصیه کردند و افزودند: در خدمتگزاری، به همه مردم نگاه یکسان داشته باشید و تفاوتی میان هیچکس قائل نشوید.
رهبر انقلاب همت بلند و مضاعف در خدمتگزاری را موجب برکات بیشتر برشمردند و افزودند: همت مضاعف نیازمند کار مضاعف است ضمن اینکه کار مضاعف در پرکاری خلاصه نمی شود بلکه به معنای "کار کیفی، دقیق، برنامه ریزی شده، کارشناسی شده، مستمر، پیگیر و همراه با مشورت" است.
ادامه بیانات در ادامه مطلب...
شهادت امام محمد تقی(ع) بر همه ی شیعیان جهان تسلیت باد
![]() |
شناسنامه امام محمد تقی (ع)
امام نهم |
مقام: |
محمّد |
نام: |
جواد، التقی |
لقب: |
ابو جعفر |
کنیه: |
علی |
نام پدر: |
خیزران |
نام مادر: |
10 رجب سال 195 ه ق |
روز ولادت(ه ق): |
23 فروردین سال 190 ه ش |
روز ولادت(ه ش): |
مدینه-عربستان سعودی |
مکان ولادت: |
محمّد امین |
سلاطین زمان تولّد: |
17 سال |
مدت امامت(ه ق): |
25 سال |
مدت عمر(ه ق): |
30 ذیقعده سال 220 ه ق |
روز شهادت(ه ق): |
8 آذر سال 214 ه ش |
روز شهادت(ه ش): |
معتصم |
فرمانروایان زمان: |
معتصم |
قاتل: |
کاظمین-عراق |
محل دفن: |
4 |
فرزند پسر: |
7 |
فرزند دختر: |
نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام
آگاهیهای تاریخی درباره زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون بر آن که محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای " حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.
و نیز گفتنی است، زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت.
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
ادامه مبحث در ادامه مطلب..
رابطه قرآن و سياست
جامعيت قرآن كريم از جمله ويژگيهاي قرآن است كه مورد قبول همگان است. در قرآن كريم از مباحث و موضوعات مختلفي بحث شده است كه نشان از گستردگي و عمق والاي معارف آن است. يكي از مباحثي كه در قرآن كريم به آن اهميت خاصي داده شده مباحث سياسي است.
مسأله مهم و اساسي ارتباط دين و سياست را ميتوان در معارف قرآن كريم به وضوح دريافت. از آن طرف، در مباحث سياست با توجه به اتقان مباحث سياسي قرآن، استفادههاي فراواني از قرآن ميشود. مباحثي مانند ضرورت تشكيل دولت و حكومت، روابط بينالملل، شورا و مشورت نظام سياسي و مفاهيم مختلف سياسي و... از ديدگاه قرآن كريم را در اين نوشتار به اختصار مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم.
ضرورت تشكيل دولت:
از منظر قرآن كريم، دولت امري است كه در ذات ديانت نهفته است. حضرت آيت الله مكارم شيرازي ميفرمايند: بعثت انبياء براي اقامه قسط و عدل است (سوره حديد، آيه 25). دين براي گسستن زنجيرههاي اسارت انسان و تأمين آزادي بشر است. (سوره اعراف، 157). دين براي نجات مستضعفان از چنگال «ظالمان و ستمگران» و پايان دادن به دوره سلطه آنها است؛ بديهي است اين هدفهاي بزرگ بدون تشكيل حكومت امكانپذير نيست. و اگر دين از سياست جدا شود بازوي اجرائي خود را به كلي از دست ميدهد و اگر سياست از دين جدا گردد، مبدل به يك عنصر مخرّب در مسير منافع خودكامگي ميشود.[1] شهيد مطهري نيز ميفرمايد: «همبستگي دين و سياست را بايد به مردم تفهيم كرد. سيد جمال فكر جدايي دين از سياست را به كلي محكوم كرد كه اسلام دين سياست است. اسلام دين اجتماع است».[2]
يكي از آياتي كه ميتوان براي تشكيل حكومت و دولت به آن استناد كرد آيه 25 سوره ص ميباشد. در اين آيه از قول حضرت سليمان چنين آمده است: «وهَبْ لي مُلْكاً» يعني خدايا حكومتي به من عطا كن. يكي از نويسندگان بعد از بيان داستان حضرت سليمان، ذيل آيه سوره «ص» يكي از نكاتي كه ذكر ميكنند اين است كه داشتن يك حكومت نيرومند با امكانات مادي فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتي با مقامات معنوي و ارزشهاي الهي ندارد و اين نكته در لابلاي داستان حضرت سليمان عينيت يافته است.[3]
حسادت از دیدگاه قرآن و روایات
درمان حسد حسد از بيماري هاي خطرناک است که ريشه يابي و برسي علل و انگيزه هاي رواني آن ضروري و مفيد است تا پس از پي بردن به عوامل اين بيماري براي درمان آن چاره انديشي کرد و اين مرض مهلک را از خود دور کرد[170]. از جمله ره هايي که براي راه هاي کنترل حسادت، عبارت است از: 1- بي فايده بودن حسد حسادت جدا از اين که به خود فرد ضررهاي فراواني را مي رساند، هيچ فايده اي ندارد. زيرا که نعمت هاي خداوند به واسطه حسد تو از دشمنان تو قطع نخواهد شد. به عبارت ديگر، به واسطه ي حسد کسي، نعمت از محسود زايل نمي شود. پس هر نعمتي که خداوند به او مي دهد بار غمي بر دل تو مي گذارد. و هر بلايي که از او دفع مي شود همانا بر جان تو نازل مي گردد. پس براي هميشه تو محزون هستي. اگر تيغ عالم بجنبد ز جاي نبرّد رگي تا نخواهد خداي در قرآن کريم مي خوانيم: « لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ[171]» يعني «نهايت هر چيزي را وقتي است ثابت». و نيز مي خوانيم: « وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ[172]» ترجمه: «و هر چيزى نزد او اندازهاى دارد» و اگر به حسد حاسد، آن نعمت از کسي زايل شود نعمتي در عالم بر کسي باقي نمي ماند[173]. در پاني کي نمي تواند بر قدرت خدا غلبه کند بنابراين توجه به اين نکات در درمان حسادت براي هر عاقلي مؤثر مي کند: الف: هيچ کس مانع رسيدن رحمت خدا، به بندگانش نيست. در قرآن کريم مي خوانيم: «مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[174]» ترجمه: « هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد بازدارندهاى براى آن نيست و آن چه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشايندهاى ندارد و اوست همان شكستناپذير سنجيدهكار» ب: خير و ضرر فقط دست خداست حضرت يعقوب «عليه السلام» با وجود اينکه مي دانست اگر فرزندانش از يک در وارد شوند به آن ها حسادت مي ورزند ولي کلام خود را به قيدي که صلاحيّت آن را دارد مقيد نموده چنين خطاب کرد: « وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ » ترجمه: « و من [با اين سفارش] چيزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او توكل كردم و توكلكنندگان بايد بر او توكل كنند» چون مي دانست مؤثري جز خداوند در حقيقت نيست. و نيز اين گونه اسباب، کسي را از خدا بي نياز نمي سازد، و بدون حکم و اراده ي خدا اثر ندارد، پس بطور مطلق حکم جز براي خداي سبحان نيست، و اين اسباب، اسباب ظاهري هستند که اگر خدا اراده کند صاحب اثر مي شودن. يعقوب «عليه السلام» به همين جهت دنبال گفتار خود اضافه کرد که: « عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ » يعني در عين اين که دستورتان دادم که به منظور دفع بلايي که از آن بر شما مي ترسم متوسّل به آن شويد، در عين توکّلم به خداست، چه در اين سبب و چه در ساير اسبابي که من در امور اتّخاذ مي کنم. و اين مسيري است که هر عاقل رشيدي بايد سيره خود قرار دهد، زيرا اگر انسان دچار گمراهي نباشد مي بيند و احساس مي کند که نه خودش مستقلا مي تواند امور خود را اداره کند، و نه اسباب عادّي که در اختياراوست مي توانند مستقلا او را به مقصدش برسانند، بلکه بايد در همه ي امور به وکيلي پناهنده شوند که اصلاح امورش به دست اوست، و اوست که به بهترين وجهي امورش را تدبير مي کند، و آن وکيل هما نخداوند است و هيچ چيز بر او قاهر نيست[175]. در آيات ديگر قرآن کريم اين مورد را به شکل ديگري اشاره مي فرمايد: «وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ يُصَيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [176] » ترجمه: «و اگر خدا به تو زيانى برساند آن را برطرفكنندهاى جز او نيست و اگر براى تو خيرى بخواهد بخشش او را ردكنندهاى نيست آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىرساند و او آمرزنده مهربان است» و نيز مي خوانيم: «...أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً[177]» ترجمه: «تمام نيرو[ها] از آن خداست» ادامه مبحث در ادامه مطلب...
ولادت امام رضـــــــا بر همگان مبارک
نگاهی گذرا به زندگانی امام رضا(ع)
حضرت على بن موسى الرضا عليهالسلام - در روز يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى ديده به جهان گشود(1). مادر او بانويى با فضيلت بنام «تُكْتَمْ» بود كه پس از تولد حضرت، از طرف امام كاظم عليهالسلام -«طاهره» نام گرفت(2)
كنيه او «ابوالحسن» و لقبش «رضا» است. او پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (در سال 183 هجرى) در سن 35 سالگى عهدهدار مقام امامت و رهبرى امّت گرديد
خلفاى معاصر حضرت
مدت امامت آن حضرت بيست سال بود كه ده سال آن معاصر با خلافت «هارون الرشيد»، پنج سال معاصر با خلافت «محمد امين»، و پنج سال آخر نيز معاصر با خلافت «عبدالله المأمون» بود.
امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مقدس مدينه، اقامت داشت، ولى مأمون پس از رسيدن به حكومت، حضرت را به خراسان دعوت كرد و سرانجام حضرت در ماه صفر سال 203 هجرى قمرى (در سن 55 سالگى) به شهادت رسيد و در همان سرزمين به خاك سپرده شد(3)
امام در عصر هارون
از سال 183 هجرى كه پيشواى هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام - در زندان بغداد به دستور هارون مسموم شد و از دنيا رفت، امامت پيشواى هشتم به مدت ده سال در دوران حكومت وى سپرى گرديد.
اين مدت، در آن عصر اختناق و استبداد و خودكامگى هارون، دوران آزادى نسبى و فعاليت فرهنگى و علمى امام رضا عليهالسلام - به شمار مىرود، زيرا هارون در اين مدت متعرض امام نمىشد و حضرت آزادانه فعاليت مىنمود، ازينرو شاگردانى كه امام تربيت كرد و علوم و معارف اسلامى و حقايقى از تعليمات قرآن كه حضرت در حوزه اسلام منتشر نمود، عمدتاً در اين مدت صورت گرفت.
شايد علت مهم اين كاهش فشار از طرف هارون، نگرانى وى از عواقب قتل امام موسى بن جعفر عليهالسلام - بود، زيرا گرچه هارون تلاش فراوانى به منظور كتمان اين جنايت به عمل آورد، اما سرانجام جريان فاش شد و موجب نفرت و انزجار مردم گرديد و هارون كوشش مىكرد خود را از اين جنايت تبرئه سازد. گواه اين معنا اين است كه هارون به عموى خود «سليمان بن ابى جعفر»، كه جنازه آن حضرت را از دست عمله ظلم وى گرفته با احترام به خاك سپرد، پيغام فرستاد كه: «خدا سندى بن شاهك را لعنت كند، او اين كار را بدون اجازه من انجام داده است»!(4)
مؤيد ديگر اين معنا اظهارات هارون در پاسخ «يحيى بن خالد برمكى» در مورد على بن موسى عليهالسلام - است، يحيى (كه قبلاً نيز درباره امام كاظم عليهالسلام - بدگويى و سعايت كرده بود) به هارون گفت:
پس از موسى بن جعفر اينك پسرش جاى او نشسته و ادعاى امامت مى كند (گويا نظر وى اين بود كه بگويد بهتر است از هم اكنون على بن موسى عليهالسلام - تحت نظر مأموران خليفه قرار گيرد!)
هارون (كه هنوز قتل موسى بن جعفر را فراموش نكرده بود و از عواقب آن نگران بود)، پاسخ داد:
آنچه با پدرش كرديم كافى نيست؟ مىخواهى يكباره شمشير بر دارم و همه علويّين را بكشم؟!(5)
خشم هارون، در باريانش را خاموش ساخت و ديگر كسى جرأت نكرد در باره آن حضرت به سعايت بپردازد.
على بن موسى با استفاده از اين فرصت در زمان هارون، علناً اظهار امامت مىكرد و در اين مورد بر خلاف پدران بزرگوارش تقيه نداشت، تا آنجا كه بعضى از مخلصان و دوستان آن بزرگوار، او را برحذر مىداشتند و امام عليهالسلام - به آنان اطمينان مىداد كه از سوى هارون آسيبى به وى نخواهد رسيد!
صفوان بن يحيى مىگويد: چون امام ابو ابراهيم موسى بن جعفر عليهالسلام - در گذشت و على بن موسى الرضا عليهالسلام - امر امامت و خلافت خود را آشكار ساخت، به حضرت عرض شد:
شما امر بزرگ و خطيرى را اظهار مىداريد و ما از اين ستمگر (هارون الرشيد) بر شما مىترسيم.
فرمود: او هرچه مىخواهد كوشش كند، او را بر من راهى نيست(6)
نيز از محمد بن سنان نقل شده(7)كه: به ابى الحسن على بن موسى الرضا - عليهالسلام - در ايام خلافت هارون عرض كردم:
شما امر خلافت و امامت خود را آشكار ساخته به جاى پدر نشستهايد، در حالى كه هنوز از شمشير هارون خون مىچكد!!
فرمود: مرا گفتار پيامبر اكرم 6 نيرو و جرأت مىبخشد كه فرمود: اگر ابوجهل توانست مويى از سر من كم كند بدانيد من پيامبر نيستم، و من به شما مىگويم: اگر هارون مويى از سر من گرفت بدانيد من امام نيستم!!(8)
ادامه مبحث در ادامه مطلب
حكومت و سياست در سيره امام رضا (ع)
ان چه در حيات سياسى امام هشتم (ع ) قابل توجه و دقت است ، مسئله ى خلافت و ولايتعهدى است كه از طرف مأمون الرشيد خليفه عباسى به آن حضرت پيشنهاد شد و آن حضرت از پذيرفتن خلافت سرباز زد، و ولايتعهدى مأمون را به كراهت پذيرفت .
داستان آن به اختصار به روايت ابوصلت هروى چنين است : وى مى گويد: در مرو، خدمت امام رضا (ع ) بودم و مامون به آن حضرت گفت : اى فرزند رسول خدا (ص ) فضيلت ، علم ، زهد؛ پارسايى و عبادت تو را مى دانم ، و تو را در امر خلافت از خود شايسته تر مى دانم ، مى خواهم خود را از خلافت عزل كنم و به تو بسپارم و به تو بيعت نمايم . امام (ع ) فرمود:
<اگر خلافت را خدا براى تو قرار داد، روا نيست لباسى را كه خدا در قامت تو راست كرد، بيرون كنى و به ديگران بدهى ، و اگر از آن تو نيست چگونه آن را به من مى سپارى ؟>.
مأمون گفت :
<چاره ى ندارى جز آن كه بپذيرى !>.
امام (ع ) فرمود:
<هرگز اين كار را نكنم ، مأمون بالاخره از اصرار خود نااميد گرديد>.
مأمون گفت :
<وقتى كه خلافت را قبول نمى كنى ، پس ولايتعهدى مرا قبول كن >.
امام رضا (ع ) فرمود:
<پدرم از پدرانش روايت كرد كه من قبل از تو مى ميرم و با زهر شهيد مى شوم >.
مأمون اصرار كرد و امام (ع ) اباء ورزيد، تا آن كه مأمون امام را تهديد كرد كه اگر ولايتعهدى مرا نپذيرى ، گردنت را مى زنم ، امام (ع ) قبول كرد به اين شرط كه عزل و نصب نكند، و عملاً كارى را انجام ندهد، و سنت و شيوه اى را تغيير ندهد، و از دوربه حيث يك مشاور باشد، و مأمون با اين شرط موافقت كرد.
اين جا جاى اين پرسش است در صورتى كه امامان شيعه ولايت و حكومت را حق خود مى دانستند و براى بدست گرفتن قدرت سياسى تلاش مى كردند، پس چرا وقتى كه مأمون خلافت را به آن حضرت پيشنهاد مى كند، حضرت از قبول آن امتناع مى ورزد؟ و ولايتعهدى را با اكراه مى پذيرد و شرط مى كند كه در امور مملكتى دخالت نكند؟
بى ترديد كه خلافت و ولايتعهدى امر عظيمى بود كه دل ها بخاطر آن افسوس مى خورد، و براى انسان هاى آزمند، چه آرزوى بالاتر از اين منصب است كه حاكميت بر همه ى جهان اسلام را پيدا نمايد، و در هر جمعه و جماعات و منابر او از ياد شود، خصوصاً علويون كه در عصر بنى اميه و بنى عباس براى بدست گرفتن زمام حكومت در حال شورش و انقلاب بودند، ولى هم اكنون كه خلافت اسلامى دو دستى به سيد و آقاى آن ها تقديم مى شود، چگونه از پذيرفتن آن سرباز مى زنند؟
اين وضعيت شك و سؤال را در دل ها بر مى انگيزد، در حالى كه همه ى مردم به اعلميت ، اورعيت ، افضليت و شايستگى امام براى خلافت اذعان داشتند، خصوصاً شيعه ها كه امام را معصوم مى دانستند، خصوصاً وقتى مأمون خلافت را پيشنهاد كرد، براى عامه ى مردم ثابت شد كه امام از هر كسى سزاوارتر به خلافت است . پس حتماً در پشت پرده رازها و رمزهايى است كه امام (ع ) آن را مى داند و مردم نمى دانند. تحليل اين قضيه درايت سياسى امام (ع ) را به خوبى روشن مى كند، كه آن حضرت با شيوه ى كه در پيش گرفت ، مأمون را كه داراى نبوغ سياسى بى نظيرى بود، كاملاً شكست داد، و تمامى نقشه هاى سياسى او را نقش بر آب كرد، تا آن كه مأمون آن حضرت را به شهادت رساند.
ادامه مبحث در ادامه مطلب
در پی اهانت نفرت انگيز دشمنان اسلام به ساحت نورانی پيامبر اعظم صلی الله عليه وآله و سلم حضرت آيت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پيامی به ملت ايران و امت بزرگ اسلام، پشت صحنه ی اين حركت شرارتبار را سياستهای خصمانه ی صهيونيسم، امريكا و ديگر سران استكبار جهانی خواندند و با تشريح دلايل كينه ورزی صهيونيستها نسبت به اسلام و قرآن، تاكيد كردند: سياستمداران آمريكا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند بايد عاملان اين جنايت شنيع و پشتيبانان مالی آن را كه دل ملتهای مسلمان را به درد آورده اند، به مجازات متناسب با اين جرم بزرگ برسانند.
متن پيام رهبر معظم انقلاب اسلامی به اين شرح است:
All rights reserved by خانه قرآن قائم آل محمد(عج) ; Designed and supported by IRLEADER.ir